۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

از اسپرم همایونی تا مدل الهی اش




تو قصه ها اومده که در روزگار قدیم و در مزرعه ای ، موشی و ماری و گاوی و عنتريو  خروسی و ده تا مرغ و روباهي درمزرعه ای زندگی می کردند . روزی همسر مالک مزرعه که از شیطنت های موش خسته شده بود تله موشی خریداری کرد و اون رو صاف گذاشت دم در لونه موش . موش برای درخواست کمک می ره سراغ بقیه . گاو که اصلا نمی دونست تله  چیه ، یه ما ما هستیمی تحویل موش داد و  به خوردن علفش ادامه داد . خروس بادی به غبغب انداخت و گفت که تو بعضی وقت ها به گندم های نهار من هم دستبرد می زنی اگه تو نباشی تمام گندم ها رو می تونم خودم به تنهایی بخورم و بد فکری هم نیست که از شر تو راحت بشیم . نماينده مرغ ها گفت كه ما تعدامون خيلي زياد هست و اصلا احساس خطر نمي كنيم . عنتر گفت که ما كه اصلا خودمون بالانشينيم ، عزیز دردانه و حيوون خونگي خانم هستیم و خانم هم تله رو از یه مدلی تهیه کرده که رو ما تاثیری نداره . مار دندون زهر آلودش رو نشون داد و گفت که من خودم مسلح هستم و هنوز کسی که بتونه واسه من تله بذاره از مادر زاییده نشده خلاصه موش ناراحت و افسرده به لونه اش برمیگشت که ناگهان صدای جیغی شنيد .

۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

درس هایی که بازداشت پگاه آهنگرانی برای جنبش سبز به همراه داشت – قسمت دوم-اعتراضات نامتقارن


.... اما پنجشنبه ها و سالگرد ها نمی تواند ما را به هدفمان و به سر منزل مقصود برساند . چه باید کرد ؟   پگاه آهنگراني هنرمندي به تمام معني است ، هنرمندي متعهد به هنرش و در عين حال به آرمان هاي مردم مردم كشورش . و طبيعي است كه بازداشت چنين فردي با واكنش گسترده در بين مردم مواجه شود .  اما اين بازداشت مي تواند دريچه تازه اي را بر كنشگران جنبش سبز در پيدا نمودن راه هاي تازه براي پيگيري اهداف باز كند ....
نبرد جنبش سبز با استبداد در راه رسيدن به آزادي را مي توان در قالب جنگ نامتقارن تعريف نمود . جنگ نامتقارن به وضعيتي گفته ميشود كه طرفين از حيظ امكانات و تجهيزات با يكديگر قابل مقايسه نيستند و در نتيجه طرف به ظاهر ضعيف تر سعي مي كند با اتخاذ تاكتيك هاي ابتكاري پيروزي را از دشمن بربايد . وضعيت ايران امروز نيز به اين گونه است كه در يك طرف مجهوز به انواع اقسام ابزار شكنجه و سركوب و پول و طرف ديگر با دستان خالي و تنها با تكيه بر اراده و تعداد بيشمار ايستاده است . در نبرد نامتقارن طرف به ظاهر ضعيف تر معمولا زماني مي تواند به پيروزي اميد داشته باشد كه سه اصل بسيار مهم را خود (و نه طرف مقابل ) تعيين كند . اول مكان و دوم زمان و سوم نحوه نبرد (البته مهمتر از اين سه مورد اصل غافلگيري است و در صورتي كه طرف مقابل آمادگي قبلي براي مواجه داشته باشد احتمال شكست بالا مي رود ).مهمترين عللي كه جنبش سبز توانست پس از انتخابات خيابان ها را به تصرف در آورد همين تعيين زمان ، مكان و شيوه مبارزه (بدون خشونت) توسط جنبش سبز بود . اما با گذشت زمان و از ميان رفتن عنصر غافلگيري حكومت به تدريج موفق به كنترل اوضاع گرديد . روش جنبش سبز در ادامه راهپيمايي در مناسبت هايي كه بسيار زود تر اعلام مي گرديدند نيز از لحاظ تاكتيكي اشتباه به نظر مي رسيد چرا كه با از ميان رفتن شرط اصلي (غافلگيري ) امكان پيروزي در نبرد نامتقارن منتفي مي گرديد . (براي خواندن ادامه مطلب كليك كنيد)

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

درس هایی که بازداشت پگاه آهنگرانی برای جنبش سبز به همراه داشت – قسمت اول-يك عاشقانه آرام




مرگ عزیزترین عزیزانمان هم که باشد ... شب اول و دوم و سوم را بین زمین و آسمان سپری می کنیم . تمام دنیا را هم که به ما بدهند بدون عزیز از دست رفته پشیزی نمی ارزد . گریه وزاریمان را که می کنیم ، دعا و فاتحه و قرانمان  را که می خوانیم ، اندکی دلمان آرام می گیرد . ....
مرگ عزیز ترین عزیزانمان هم که باشد ... پنجشنبه ها را هرگز فراموش نمی کنیم ، از کار و زندگی مان می زنیم که آخر هفته دیداری تازه کرده باشیم ، با زنده نگاه داشتن یاد و خاطره اش بیعتی تازه کرده باشیم ، تا مرگ و شروعی دوباره در دنیای دیگر هم می توان زنده نگاهش داشت ... در یاد و خاطر و قلبمان ...
مرگ عزیز ترین عزیزانمان هم که باشد ... مرگ عزیز ترین عزیزانمان هم که باشد به حکم انسان بودن و در نبرد با گذر زمان به تدریج به زندگی عادی باز میگردیم ، سالگرد ها را هیچ گاه فراموش نمی کنیم ، یاد و خاطره اش هیچ گاه نمی میرد اما دیگر گریه های بی وقفه جای خود را به پنجشنبه ها و پنجشنبه ها جای خود را به سالگرد ها داده اند ...
خاطره تقلب تلخ در انتخابات 88 و شکستن قلب و از دست رفتن آرزوهای ملیون ها ایرانی دست کمی از حادثه از دست دادن عزیزترین عزیزها نداشت . ما هیچ کم نگذاشتیم . نزدیک به یک سال و بیشتر از آن یاد و خاطره عزیز از دست رفته را در هر فرصت و مجالی بزرگ داشتیم ، پرچم خشممان را بر افراشتیم و خیابان ها را سبز کردیم . فریاد های الله و اکبرمان بارگاه دیکتاتور را به لرزه در آورد ، گل های خوشبویمان را پرپر کردند و ما عطرشان را در همه جا پراکندیم ... جنبش سبز ما تلاش برای زنده کردن و زنده نگاه داشتن هدف مقدس و عزیزمان بوده و هست .
در گوشه و کنار می شنویم و می خوانیم و به گوشمان می رسانند که جنب سبز مرده است ! مگر می شود ؟ مگر می شود یاد و خاطره عزیزانمان بمیرد ؟ نه ! این گونه نیست ، حکایت همان حکایتی است که در بالا گفتم ، تنها اتفاقی که افتاده است این است که به حکم انسان بودن و در نبرد با گذر زمان لحظه ها به پنجشنبه ها و پنجشنبه ها به سالگرد ها تبدیل شده اند ... جنبش سبز زنده است . در ذهن تک تک ما حک شده است و در قلب تک تک ما می تپد . جنبش سبز زنده است اما پنجشنبه ها و سالگرد ها نمی تواند ما را به هدفمان و به سر منزل مقصود برساند . چه باید کرد ؟ چگونه باید با گذر زمان و سوهان ملایم و از بین برنده آن مقابله کرد ؟

آقای یحیی نژاد با دیکتاتوری بی شرمانه آئیست ها چه می کنید ؟



واقعه تروریستی نروژ حادثه تلخی بود که از لحظات ابتدایی با پوشش رسانه ای گسترده رسانه های غربی مواجه شد . با وجود آن که گمانه زنی های اولیه حاکی از آن بود که فردی مسلمان عامل بمب گذاری و ترور های انجام گرفته بوده است ، پس از ساعاتی مشخص گشت که عامل بمب گذاری فردی با اصالت نروژی و نژاد پرست بوده است . با اعلام این خبر و مشخص شدن هويت فرد تروريست و اين كه وي مسلمان نيست ، به سرعت تیتر یک رسانه های غربی از حمله تروریستی به حادثه نروژ ! و حملات نروژ تغییر می کند و از اين به بعد نکته های پنهان ماجرا و واقعيت امر را نه در تيتر هاي اصلي بلكه تنها در لابلای خبرها می توان یافت . اما حقيقت ماجرا چه بود و قربانيان چه كساني بودند ؟ مشخص می شود که احساس همدردی زیادی در جامعه نروژ با مسلمانان به وجود آمده است . سوال این جاست که چگونه حادثه ای که به قول رسانه های غربی یک سوی آن یک جوان مسیحی وسوی دیگر جوانان کمونیست حزب کارگر هستند همدردی جامعه نروژ با مسلمانان را موجب می شود ؟ آن گاه بی بی سی فارسی با یک خبرنگار ایرانی الاصل مقیم نروژ مصاحبه می کند و وی عنوان می کند که تمامی جامعه نروژ در شوک فرو رفته است و بسیاری از کسانی که در اردوگاه کشته شدند مسلمانان و یا نسل های دوم و سوم آن ها بوده اند . موضوعی که در بسیاری از سایت ها و وبلاگ های محلی نروژ به آن اشاره می شود اما به طورکامل توسط رسانه های غربی سانسور شده است . موضوع داغی توسط اینجانب درارتباط با دستگیری فرد مهاجم ایجاد می شود . متاسفانه از این لحظه به بعد حملات فاشیست های غیر مذهبی به موضوع داغ و لینک مورد بحث پیرامون آن شدت می گیرد . کاربر گمنامیان که هم اکنون اکانت وی به دلیل رفتار غیر اخلاقی به مدت یک هفته تعلیق شده است در صفحه فرند فید خود و در دو فید به موضوع داغ حمله می کند و اعلام مي كند كه بايد در بالاترين را براي انعكاس خبر گل گرفت ! البته در حال حاضر یک فید به دلیل بحث های شکل گرفته در زیر آن حذف شده است . و کاربر دیگری محتوای فید را به لینک های مرتبط با موضوع داغ منتقل می کند . این حملات و رایزنی های پشت پرده نهایتا منجر به حذف موضوع داغ وحذف لینک مورد بحث مرتبط با آن و تعلیق اکانت فرستنده یکی از لینک ها به مدت یک هفته می گردد .

جناب یحیی نژاد ، در همین بالاترین به بهانه حرکت یک گروه انگشت شمار و تندروی اسلامی تمامی اعتقادات مسلمانان توسط گروهی اندک به سخره گرفته می شود ، این ها بر خلاف ظاهر پر رنگ و لعاب آزادیخواهانه خود دمکراسی را تنها تا زمانی قبول دارند که مخالف عقیده و نظرشان نباشد . کجای موضوع داغ ایجاد شده توسط اینجانب بر خلاف قوانین و یا خلاف واقع بود که به دلیل گزارش های ارسال شده توسط این عده حذف گردید ؟ و از این مهمتر لینکی که توسط کاربر فرستاده شده بود به چه دلیل حذف گردید و شخص ارسال کننده با محرومیت یک هفته ای مواجه شد ؟ متن خبر توسط سایت تولید کننده خبر پس از مدتی ویرایش شده و با نسخه دیگری از خبر جایگزین شده است  . در این بین تقصیر فرستنده لینک چه بوده که باید با محرومیت مواجه شود ؟ و کدام قسمت از خبر عنوان شده در لینک دروغ بوده که منجر به این شود که لینک موصوف که در بین بهترین لینک های روز جا گرفته بود توسط گزارش های دیکتاتور های بی دین حذف شود و فرستنده آن با تعلیق یک هفته ای مواجه شود . آیا با این همه ادعا دمکراسی خواهی آنها در همین حد بود که در بین این همه لینک توهین آمیز که با لابی این جماعت و نظرات بی ربط آن ها در قسمت نظرات به قسمت مورد بحث و بهترین لینک های روز می روند ، این لینک و فرستنده آن و موضوع داغ باید حذف شود ؟ . جناب یحیی نژاد از شما به عنوان بنیان گذار این سایت و فردی که در نیت پاک وی تردیدی وجود ندارد تقاضا می کنم که به وقایع پیش آمده رسیدگی عاجل بفرمایید . اسیر صحنه آرایی های خطرناک و جو سازی های شرم آور نگردید که این ها هیچ کدام قلبشان برای ایران نمی تپد .

۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

پاسخي به انتقاد ها و حملات وارد شده به خاتمي

پس از انتشار مطالبي منسوب به خاتمي كه وي تلويحا براي حضور در انتخابات اعلام آمادگي كرده بود ، موج انتقاد ها و حملات غيرمنصفانه به وي آغاز شده است . اين حملات و انتقاد ها در هر شرايطي نادرست و مخل حركت مردم ايران در راه رسيدن به آزادي هستند . پاسخ خلاصه اي كه به اين دوستان مي توان داد حول دو محور كلي است :
11-  مگر تنها به شرطي از يك تفكر حمايت مي كنيم كه دقيقا در راستاي تفكرات ما باشد ؟ اگر اين گونه باشد - كه بر طبق شواهد و قرائن اين گونه هست - ، فرداي پيروزي جنبش آزاديخواهانه ايرانيان چگونه مي توانيم همديگر را تحمل كنيم ؟ آيا  يكي از دلايل عدم موفقيت كامل حركات اعتراضي در ايران تا به امروز اين نبوده كه اعضاي هر گروه تنها گروه مطبوع خود را به حق مي داند و باقي گروه ها و دسته هاي مخالف را خيانت كار مي شمارد ؟ سبز ها ، سلطنت طلب ها ، مجاهدين ، كمونيست ها ،‌ سكولار ها و ....
حمايت و پشتيباني فداي سرشان ! كدام يك از اين گروه ها مي تواند وجود  گروه ديگر را به عنوان يك گروه داراي حق حيات ، نه در حرف بلكه  در عمل به رسميت بشناسد ؟  
22-  جنبش سبز يك حركت اعتراضي است كه در حال حاضر سياست هاي خود را از طريق نافرماني مدني و اعتراضات مسالمت آميز (و گاها نامسالمت آميز ) اجتماعي پيگيري مي كند . اين جنبش به هيچ عنوان يك جنبش خشونت گرا نيست اما حتي - تاكيد مي كنم حتي - جنبش هاي آزاديخواهانه (يا استقلال طلبانه ) مسلحانه نيز در سراسر جهان داراي شاخه سياسي هستند . اين شاخه سياسي مي تواند بنا بر تاكتيك هاي اتخاذ شده حتي در مقاطعي از شاخه غير سياسي فاصله بگيرد و همواره به شكلي رفتار مي كند كه بتواند در ساختار سياسي كاست قدرت عمل كند و در مواقع لزوم بتواند اهداف جنبش را از راه هاي سياسي پيگيري كند . مثال ها هم فراوانند : حزب باتوستا كه شاخه سياسي سازمان جدايي بخش باسك (اتا ) هستند ، حزب شين فن كه شاخه سياسي ارتش جمهوري خواه ايرلند هستند ، حزب صلح و دمكراسي تركيه كه شاخه سياسي گروه پ ك ك است و همين مجاهدين (به عنوان منتقدين سرسخت اصلاحات )  كه داراي شاخه سياسي اي به اسم مقاومت ملي هستند ! و ..... تمامي اين شاخه هاي سياسي در پارلمان نماينده دارند و دقيقا مطابق قوانين و مقررات كشور فعاليت مي كنند . هيچ كدام از اين گروه ها هم از سوي ساير گروه ها متهم به خيانت و سازشكاري و ... نمي شوند . حتي اگر شاخه سياسي تكذيب هم كند همه مي دانند كه اين دو به هم مربوط و وابسته اند . چرا كه ادامه هيچ حركت اعتراضي اي بي نياز از قدرت چانه زني و حمايت هاي پنهان گروهي همفكر در ساخت قدرت ممكن نيست . ما در جنبش سبز نيز نيازمند شاخه سياسي هستيم . وجود يك شاخه سياسي قدرتمند در كنار شاخه غير سياسي كه از طريق نافرماني مدني به پيش مي رود مي تواند رسيدن به پيروزي را تسريع نمايد . و شرط پيروزي پرهيز از حركات احساسي است و اميدوارم كه اين مهم را سرلوحه ادامه راه قرار دهيم . والسلام

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

در 22 خرداد پر روحيه ، شاد و بدون سردادن هر گونه شعاري به خيابان مي آييم


22 خرداد سالگرد يكي از شاد ترين روز هاي مردم اين سرزمين است . روزهاي شادي كه مردم باور كردند بي شمارند و وابستگان حكومت با تمام دبدبه و كبكه چقدر دربرابر سيل خروشان مردم چقدر كم تعداد و حقيرند . روز هاي شادي كه در 22 خرداد مي بايست ميوه آن چيده ميشد كه نشد . بعد از آن هر چه بود و هر چه جلوتر رفتيم بيشتر افسرده شديم ، نا اميد گشتيم ، پراكنده شديم . شايد نبايد اميد ، روحيه و انگيزه خود را از دست مي داديم . شايد تقصيري هم نداشتيم ، در برابر اين همه فجايع مي بايست خيلي قوي باشي كه روحيه ات را حفظ كني .
بايد دوباره شروع كرد . اما قبل از شروع دوباره بايد روحيه مان را بازسازي كنيم ، مي بايست نشاط و شادابي دو سال پيش را مجددا به بدنه جنبش تزريق كرد و مي بايست مردم براي يك بار ديگر هم كه شده ببينند و لمس كنند كه چقدر بي شمارند و از مشاهده دوباره اين همه انسان سبز در كنار يكديگر لذت ببرند . براي رسيدن به اين منظور بايد براي يك بار هم كه شده با پرداخت كمترين هزينه به خيابان بياييم كه در پايان سوگوار عزيزي از دست رفته نباشيم كه در پايان براي دوست ، رفيق و همسايه تعريف كنيم كه به خيابان رفتيم و هيچ اتفاقي نيفتاد و هيچ خطري هم كسي را تهديد نكرد كه براي راهپيمايي بعدي بتوانيم بر روي جمعيتي دو سه برابر جمعيتي كه در 22 خرداد به خيابان مي آيند حساب كنيم .
بنابر اين در روز 22 خرداد به هيچ عنوان شعار نمي دهيم ، به هيچ عنوان وارد هيچ درگيري اي نمي شويم . سالم ، پر روحيه و با نشاط از خانه خارج مي شويم و به همين حالت نيز به خانه باز مي گرديم .

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

توضيحاتي پيرامون موضوع داغ دستگيري عده اي توسط وزارت اطلاعات



متاسفانه موضوع داغي كه توسط اينجانب ايجاد شد با واكنش منصفانه و در برخي موارد غيرمنصفانه دوستان مواجه گشت . صرفنظر از برخي ايرادات گرفته شده كه آن ها را قبول دارم ، لازم مي بينم كه توضيحاتي را به رشته تحرير در آورم .

 ..................... 

1-     1- دوست ندارم در ارتباط با برخي اتهامات صحبت كنم چرا كه گذشت زمان پاسخ بسياري از اين اتهامات را مشخص نموده و يا مشخص خواهد كرد . شايد برخي صحبت ها و نوشته ها دقيقا در راستاي آن چيزي نباشد كه شما فكر ميكنيد ، اما چنين نتيجه گيري هايي بسيار غير اخلاقي است . بسياري از اين اتهامات به دليل درگيري اينجانب در ارتباط با توهين به مذهب است كه اين اتهامات از جانب چنين افرادي را با آغوش باز مي پذيرم و آن را كوچكترين هزينه مقابله با توهين به مقدسات مردم مي دانم . اما خطاب به ساير دوستان : پويايي و رشد هر جنبشي منوط به شنيده شدن صداهاي متفاوت تر و ارائه دهنده راهكارهاي جديد است . شايد برخي عقايد را نپذيريم و با آن مجادله وبحث نماييم كه از دل همين بحث هاي جديد افق هاي جديد تر مشاهده خواهد شد اما تكرار اتهامات توهين كننگان به مذهب مردم كمال بي انصافي است .

..................... 
 
2-     2- صرف نظر از تك تك كلمات بكار رفته كه مي توانست به صورت ديگري باشد - و با تشكر از بالاترين در خصوص اصلاح - ، عده اي از دوستان اين خبر را داراي ارزش خبري ايجاد موضوع داغ نمي دانستند ، و عده اي ديگر لحن كاملا بي طرفانه (و يا آنچه در بيانيه اين وزارت خانه آمده بود ) را در انعكاس اين خبر شايسته نمي دانستند و اعتقاد داشتند كه مي بايست در تيتر و يا متن موضوع داغ به وزارت اطلاعات حمله كرد ويا تا حدي جانب حق را به دستگير شدگان داد . نكاتي را در اين ارتباط لازم مي دانم به عرض برسانم :


·         اين خبر در معتبر ترين رسانه هاي فارسي زبان اپوزسيون نيز به عنوان تيتر يك استعمال شده بود فلذا ارزش خبري آن در حدي بود كه بتوان موضوع داغي براي آن ارسال كرد 

··              متن خبر مي بايست تا حد امكان بي طرفانه باشد ، اين وظيفه نويسندگان تحليل گر است كه تحليل خود را از خبر نوشته و ارسال كنند


· ·             مسلما در ميان اين بازداشتي ها عده اي بيگناه وجود دارند ، اما انعكاس جانبدارانه اين خبر ( كه شامل حمله به وزارت اطلاعات و ايجاد حس دلسوزي براي دستگير شدگان باشد ) دو خطر بزرگ را در پي داشت :



·              - جمهوري اسلامي در پي ساخت اپوزسيوني ساختگي با سردمداري مشايي و احمدي نژاد است . و تمام تلاش خود را بكار مي گيرد كه از بدنه اين اپوزسيون را از ميان جنبش سبز جذب نمايد . به احتمال بسيار زياد عده اي از دستگير شدگان وابسته به تيم مشايي هستند و در صورتي كه انعكاس اين خبر همراه با احساس همدردي با دستگير شدگان مي بود ، يك برگ براي بازي كردن در اختيار جمهوري اسلامي قرار مي گرفت كه به راحتي با اعلام چند اسم وابسته به مشايي در بين دستگير شدگان همدردي و تمايل جامعه ايران را بخرد . چرا كه افكار عمومي تصور مي كرد كه بازداشت ها به ناحق و در نتيجه اختلاف احمدي نژاد و خامنه اي بوده و در اين بازي كه خامنه اي نقش آدم بده را بازي مي كند لاجرم احمدي نژاد و مشايي به شخصيت مثبت داستان تبديل ميشدند . اين بازي خطرناكي بود كه در صورت همدردي مخالفين با دستگير شدگان و وجود چند نفر وابسته به مشايي و احمدي نژاد در بين آن ها ، حكومت به آساني قسمتي از پايگاه اجتماعي مخالفين را به نفع مشايي مصادره مي نمود 

.

 
·                   - بر فرض صحت جاسوسي اين عده براي بيگانگان هيچ دليلي براي همدردي وجود نداشت . و تا زماني كه دروغ بودن اين خبر مسلم نشده است هيچ دليلي وجود ندارد كه ما اين خبر را كذب فرض كنيم . همين چند روز پيش بود كه نزديك بود از دو نفر كه به جرم سرقت مسلحانه اعدام شدند (هر چند كه مجازات اعمال شده تناسبي با جرم اتفاق افتاده نداشت ) شهيد جنبش سبز ساخته شود ! اين روش اشتباهي است كه هر كاري كه جمهوري اسلامي انجام داد را بد فرض كنيم و طرف مقابل را درستكار ! چنين رفتار هاي خطي و پيشبيني شده اي به راحتي ما را اسير بازي هاي از پيش برنامه ريزي شده خواهد كرد

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز خطاب به مبارزان سوری

موج برخاسته از سرکشی مردمان از زیر یوغ بندگی ظالمان، با گذر از ایران و تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین، امروز قدرتمندتر و عظیمتر، به کاخ حاکمان سوریه رسیده است. گویی که این موج سرکش سر ایستادن ندارد و مشعل آزادیخواهی دست به دست گشته و اینک بر فراز دستان شما مردمان سوریه قرار گرفته است. مشتان گره کرده و اراده با شکوهتان و پایداری سرسختانه تان به رغم شدت سرکوبها و خونریزیهای دستگاه فاسد و سرکوبگر حاکمان سوری، تحسین ایرانیان و جهانیان را برانگیخته است.
آزادیخواهان ایران نیز که خود ذیل لوای پرچم سبز مبارزه، به فردای آزادی چشم امید بسته اند، از روز نخست کنجکاوانه و مشتاقانه مبارزه شما مردم سوریه را دنبال می کنند و پیروزی تان را به آرزو نشسته اند و خود را در خشمها و هیجانها و امیدهایتان شریک می دانند. دریغ که آن سوی میدان، حاکمانی نشسته اند که قلب های مرعوبشان مانع از درک حماسه حضور مردم می شود و از هراس فرو ریختن بنای استبدادشان حکم به خونریزی می دهند و بر موج خروشان مردم شمشیر می کشند و نمی دانند که موجهای بلندتر که از پی می آیند به مراتب ویرانگرترند.
برای هر ملت، روزی فرا می رسد که شرافت و سربلندی خویش را در بوته آزمایش می بیند و برای پاسداری از آن ناگزیر به قیام می شود. حماسه ای که شما مردم سوریه به تصویر کشیده اید حماسه ای آشنا برای ما مردم ایران است. در هر خبری که از زیر شدیدترین فشارها و سانسورها به دست ما می رسد و در هر فیلمی که از آماج رگبار مسلسلهای نظامیان سوری به تصویر کشیده می شود، داستان مبارزه خود را می بینیم. همین همداستانی است که جنبش های آزادیخواهی منطقه را در کنار هم می نشاند و جباران و حاکمان سرکوبگر را در جبهه مشترک قرار می دهد. حاکمان همدست منطقه، امروز در سرکوب مردم منافع مشترک پیدا کرده اند و در جنایت، یکدیگر را همراهی می کنند. یکی دستگاه تبلیغ و دیپلماسی اش را مامور می کند که قتل شهروندان مبارز را مشروع جلوه دهد و آزادیخواهان را به عنوان فتنه گران و آشوبگران جلوه دهد و دیگری لشکر سرکوبش را به همراهی در جنایات گسیل می دارد؛ یکی لشکر سرکوب به بحرین می فرستد و دیگری جوخه های امنیتی اش را به سوریه. اوج این نمایش های فریبکارانه آنجاست که مدعیان رهبری مسلمین جهان از تریبون نماز جمعه تهران برای مردم مصر خطبه می خوانند و برای مردم فلسطین جامه می درند و در همان حال کشتار سوریان را مشروع اعلام می دارند. این ادامه همان توهم مالیخولیایی است که اجازه می دهد بر مسند خداوندگاری تکیه زنند و بدین سان بی محابا درباره جان افراد به قضاوت بنشیند و یکی را شهید بخوانند و دیگری را فتنه گر. از همین روست که امروز سیاهی چهره شان هویدا شده و تایید جنایتهای شرکای سیاسی و همدستی شان با ظالمان منطقه، طشت رسوایی شان را بر زمین انداخته است.
تحولات اخیر منطقه حداقل حسنش این بوده که پرده از چهره نفاق آلود حکومت هایی که پشت دفاع از فلسطینیان و مخالفت با اسراییل پنهان شده اند و مسایل اعراب فلسطین را در هیاهوی تبلیغاتی وجه المصالح اهداف شوم خود کرده اند تا مشروعیتی کاذب برای خود و حکومت نامشروعشان ایجاد کنند برداشته است. مگر می توان همزمان هم مدعی دفاع از حقوق ملت فلسطین بود و هم به کشتار مردمان کشور خود دست زد؟ مگر می توان با موضوع حقوق بشر با استاندارد های دوگانه برخورد کرد و آدم کشی در فلسطین را محکوم کرد اما کشتار در کشور تحت حکومت خود و یا در کشورهای مشترک المنافع را جایز برشمرد؟ این ترفند دروغین حکومت های خودکامه کشورهای عربی از یک سو و هیاهوی تبلیغاتی حکومت مستبد ایران برای بهره برداری سیاسی از اوضاع آشفته فلسطینیان از سوی دیگر، قطعا از این پس نمی تواند موجبات فریب مردم منطقه را فراهم آورد.
سوای عملکرد غیرقابل دفاع حکومت نامشروع و کودتایی ایران، ریخته شدن خون مبارزان سوری، براستی به جان آزادیخواهان ایرانی ناگوار آمده است. ایمان داریم که به مدد پایداری مردمان ، بیرق ظلم برچیده خواهد شد و کاخ لرزان استبداد در برابر شکوه حضور مردم فروخواهد ریخت. خون آزادیخواهان سوری، فرش قرمزی خواهد شد برای قدوم مبارک آزادی . این سان که شما ملت سوریه پرچم مبارزه را با صلابت در دست گرفته اید، و اینچنین پرغرور در اهتزازش پایمردی می کنید، دیر نباشد که بیرق پیروزی را بر قله سعادت برافرازید. بدانید و آگاه باشید که در این راه آرزو و دعای خیر آزادیخواهان جنبش سبز ایران، بدرقه راهتان خواهد بود.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

آخرين سخنان مير حسين تنها شامل كلمه صبر بود ! اما صبر تا زماني كه سكوت جنبش سبز ، ترك هاي نظام را آشكار كند



آخرين سخني كه از مير حسين موسوي نقل شده است كلمه صبر بوده است . تك كلمه اي كه در فرصت زماني چند ثانيه اي كه مير حسين به نسبت آزاد بود و در نهايت زيركي و سياست ادا شد . صبر !  بيانگر كاري بود كه جنبش سبز مي بايست در دو سه ماه آينده انجام مي داد . صبر و سكوت . سكوت دوماهه اي كه به سرعت منجر به آشكار شدن شكاف هاي عميق حاكميت گرديد . سكوت دو ماهه اي كه باعث شد گرگ ها به جان هم بيفتند و همديگر را بدرند . اين تازه اول ماجراست و  در روز هاي آينده اخبار ترك هاي رو به گسترش نظام از اين هم گسترده تر خواهد شد . نكته مهم اين است كه در روز هاي آينده و با توجه به تغييرات وسيعي كه در پيش است حصر و عدم ارتباط  مير حسين و كروبي به شدت تشديد خواهد شد و جنبش سبز مي بايست مستقلا براي اتخاذ تاكتيك مناسب جهت انتخاب زمان پايان صبر و سكوت و اتخاذ تصميمات عملگرايانه تصميم گيري كند . فرصت استفاده از هيجانات و شور و نشاطي كه از رفتن احمدي نژاد و يا بازداشت نزديكان وي در جامعه ايجاد مي شود را نبايد به راحتي از دست داد . رفتن احتمالي احمدي نژاد اولين خواست جنبش سبز بود و بايد پس از اين اتفاق دوباره فعال شد ، دوباره خودنمايي كرد و آزادي را فرياد زد تا به خواست هاي بعدي خود برسيم انشاءالله .