۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

توضيحاتي پيرامون موضوع داغ دستگيري عده اي توسط وزارت اطلاعات



متاسفانه موضوع داغي كه توسط اينجانب ايجاد شد با واكنش منصفانه و در برخي موارد غيرمنصفانه دوستان مواجه گشت . صرفنظر از برخي ايرادات گرفته شده كه آن ها را قبول دارم ، لازم مي بينم كه توضيحاتي را به رشته تحرير در آورم .

 ..................... 

1-     1- دوست ندارم در ارتباط با برخي اتهامات صحبت كنم چرا كه گذشت زمان پاسخ بسياري از اين اتهامات را مشخص نموده و يا مشخص خواهد كرد . شايد برخي صحبت ها و نوشته ها دقيقا در راستاي آن چيزي نباشد كه شما فكر ميكنيد ، اما چنين نتيجه گيري هايي بسيار غير اخلاقي است . بسياري از اين اتهامات به دليل درگيري اينجانب در ارتباط با توهين به مذهب است كه اين اتهامات از جانب چنين افرادي را با آغوش باز مي پذيرم و آن را كوچكترين هزينه مقابله با توهين به مقدسات مردم مي دانم . اما خطاب به ساير دوستان : پويايي و رشد هر جنبشي منوط به شنيده شدن صداهاي متفاوت تر و ارائه دهنده راهكارهاي جديد است . شايد برخي عقايد را نپذيريم و با آن مجادله وبحث نماييم كه از دل همين بحث هاي جديد افق هاي جديد تر مشاهده خواهد شد اما تكرار اتهامات توهين كننگان به مذهب مردم كمال بي انصافي است .

..................... 
 
2-     2- صرف نظر از تك تك كلمات بكار رفته كه مي توانست به صورت ديگري باشد - و با تشكر از بالاترين در خصوص اصلاح - ، عده اي از دوستان اين خبر را داراي ارزش خبري ايجاد موضوع داغ نمي دانستند ، و عده اي ديگر لحن كاملا بي طرفانه (و يا آنچه در بيانيه اين وزارت خانه آمده بود ) را در انعكاس اين خبر شايسته نمي دانستند و اعتقاد داشتند كه مي بايست در تيتر و يا متن موضوع داغ به وزارت اطلاعات حمله كرد ويا تا حدي جانب حق را به دستگير شدگان داد . نكاتي را در اين ارتباط لازم مي دانم به عرض برسانم :


·         اين خبر در معتبر ترين رسانه هاي فارسي زبان اپوزسيون نيز به عنوان تيتر يك استعمال شده بود فلذا ارزش خبري آن در حدي بود كه بتوان موضوع داغي براي آن ارسال كرد 

··              متن خبر مي بايست تا حد امكان بي طرفانه باشد ، اين وظيفه نويسندگان تحليل گر است كه تحليل خود را از خبر نوشته و ارسال كنند


· ·             مسلما در ميان اين بازداشتي ها عده اي بيگناه وجود دارند ، اما انعكاس جانبدارانه اين خبر ( كه شامل حمله به وزارت اطلاعات و ايجاد حس دلسوزي براي دستگير شدگان باشد ) دو خطر بزرگ را در پي داشت :



·              - جمهوري اسلامي در پي ساخت اپوزسيوني ساختگي با سردمداري مشايي و احمدي نژاد است . و تمام تلاش خود را بكار مي گيرد كه از بدنه اين اپوزسيون را از ميان جنبش سبز جذب نمايد . به احتمال بسيار زياد عده اي از دستگير شدگان وابسته به تيم مشايي هستند و در صورتي كه انعكاس اين خبر همراه با احساس همدردي با دستگير شدگان مي بود ، يك برگ براي بازي كردن در اختيار جمهوري اسلامي قرار مي گرفت كه به راحتي با اعلام چند اسم وابسته به مشايي در بين دستگير شدگان همدردي و تمايل جامعه ايران را بخرد . چرا كه افكار عمومي تصور مي كرد كه بازداشت ها به ناحق و در نتيجه اختلاف احمدي نژاد و خامنه اي بوده و در اين بازي كه خامنه اي نقش آدم بده را بازي مي كند لاجرم احمدي نژاد و مشايي به شخصيت مثبت داستان تبديل ميشدند . اين بازي خطرناكي بود كه در صورت همدردي مخالفين با دستگير شدگان و وجود چند نفر وابسته به مشايي و احمدي نژاد در بين آن ها ، حكومت به آساني قسمتي از پايگاه اجتماعي مخالفين را به نفع مشايي مصادره مي نمود 

.

 
·                   - بر فرض صحت جاسوسي اين عده براي بيگانگان هيچ دليلي براي همدردي وجود نداشت . و تا زماني كه دروغ بودن اين خبر مسلم نشده است هيچ دليلي وجود ندارد كه ما اين خبر را كذب فرض كنيم . همين چند روز پيش بود كه نزديك بود از دو نفر كه به جرم سرقت مسلحانه اعدام شدند (هر چند كه مجازات اعمال شده تناسبي با جرم اتفاق افتاده نداشت ) شهيد جنبش سبز ساخته شود ! اين روش اشتباهي است كه هر كاري كه جمهوري اسلامي انجام داد را بد فرض كنيم و طرف مقابل را درستكار ! چنين رفتار هاي خطي و پيشبيني شده اي به راحتي ما را اسير بازي هاي از پيش برنامه ريزي شده خواهد كرد

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز خطاب به مبارزان سوری

موج برخاسته از سرکشی مردمان از زیر یوغ بندگی ظالمان، با گذر از ایران و تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین، امروز قدرتمندتر و عظیمتر، به کاخ حاکمان سوریه رسیده است. گویی که این موج سرکش سر ایستادن ندارد و مشعل آزادیخواهی دست به دست گشته و اینک بر فراز دستان شما مردمان سوریه قرار گرفته است. مشتان گره کرده و اراده با شکوهتان و پایداری سرسختانه تان به رغم شدت سرکوبها و خونریزیهای دستگاه فاسد و سرکوبگر حاکمان سوری، تحسین ایرانیان و جهانیان را برانگیخته است.
آزادیخواهان ایران نیز که خود ذیل لوای پرچم سبز مبارزه، به فردای آزادی چشم امید بسته اند، از روز نخست کنجکاوانه و مشتاقانه مبارزه شما مردم سوریه را دنبال می کنند و پیروزی تان را به آرزو نشسته اند و خود را در خشمها و هیجانها و امیدهایتان شریک می دانند. دریغ که آن سوی میدان، حاکمانی نشسته اند که قلب های مرعوبشان مانع از درک حماسه حضور مردم می شود و از هراس فرو ریختن بنای استبدادشان حکم به خونریزی می دهند و بر موج خروشان مردم شمشیر می کشند و نمی دانند که موجهای بلندتر که از پی می آیند به مراتب ویرانگرترند.
برای هر ملت، روزی فرا می رسد که شرافت و سربلندی خویش را در بوته آزمایش می بیند و برای پاسداری از آن ناگزیر به قیام می شود. حماسه ای که شما مردم سوریه به تصویر کشیده اید حماسه ای آشنا برای ما مردم ایران است. در هر خبری که از زیر شدیدترین فشارها و سانسورها به دست ما می رسد و در هر فیلمی که از آماج رگبار مسلسلهای نظامیان سوری به تصویر کشیده می شود، داستان مبارزه خود را می بینیم. همین همداستانی است که جنبش های آزادیخواهی منطقه را در کنار هم می نشاند و جباران و حاکمان سرکوبگر را در جبهه مشترک قرار می دهد. حاکمان همدست منطقه، امروز در سرکوب مردم منافع مشترک پیدا کرده اند و در جنایت، یکدیگر را همراهی می کنند. یکی دستگاه تبلیغ و دیپلماسی اش را مامور می کند که قتل شهروندان مبارز را مشروع جلوه دهد و آزادیخواهان را به عنوان فتنه گران و آشوبگران جلوه دهد و دیگری لشکر سرکوبش را به همراهی در جنایات گسیل می دارد؛ یکی لشکر سرکوب به بحرین می فرستد و دیگری جوخه های امنیتی اش را به سوریه. اوج این نمایش های فریبکارانه آنجاست که مدعیان رهبری مسلمین جهان از تریبون نماز جمعه تهران برای مردم مصر خطبه می خوانند و برای مردم فلسطین جامه می درند و در همان حال کشتار سوریان را مشروع اعلام می دارند. این ادامه همان توهم مالیخولیایی است که اجازه می دهد بر مسند خداوندگاری تکیه زنند و بدین سان بی محابا درباره جان افراد به قضاوت بنشیند و یکی را شهید بخوانند و دیگری را فتنه گر. از همین روست که امروز سیاهی چهره شان هویدا شده و تایید جنایتهای شرکای سیاسی و همدستی شان با ظالمان منطقه، طشت رسوایی شان را بر زمین انداخته است.
تحولات اخیر منطقه حداقل حسنش این بوده که پرده از چهره نفاق آلود حکومت هایی که پشت دفاع از فلسطینیان و مخالفت با اسراییل پنهان شده اند و مسایل اعراب فلسطین را در هیاهوی تبلیغاتی وجه المصالح اهداف شوم خود کرده اند تا مشروعیتی کاذب برای خود و حکومت نامشروعشان ایجاد کنند برداشته است. مگر می توان همزمان هم مدعی دفاع از حقوق ملت فلسطین بود و هم به کشتار مردمان کشور خود دست زد؟ مگر می توان با موضوع حقوق بشر با استاندارد های دوگانه برخورد کرد و آدم کشی در فلسطین را محکوم کرد اما کشتار در کشور تحت حکومت خود و یا در کشورهای مشترک المنافع را جایز برشمرد؟ این ترفند دروغین حکومت های خودکامه کشورهای عربی از یک سو و هیاهوی تبلیغاتی حکومت مستبد ایران برای بهره برداری سیاسی از اوضاع آشفته فلسطینیان از سوی دیگر، قطعا از این پس نمی تواند موجبات فریب مردم منطقه را فراهم آورد.
سوای عملکرد غیرقابل دفاع حکومت نامشروع و کودتایی ایران، ریخته شدن خون مبارزان سوری، براستی به جان آزادیخواهان ایرانی ناگوار آمده است. ایمان داریم که به مدد پایداری مردمان ، بیرق ظلم برچیده خواهد شد و کاخ لرزان استبداد در برابر شکوه حضور مردم فروخواهد ریخت. خون آزادیخواهان سوری، فرش قرمزی خواهد شد برای قدوم مبارک آزادی . این سان که شما ملت سوریه پرچم مبارزه را با صلابت در دست گرفته اید، و اینچنین پرغرور در اهتزازش پایمردی می کنید، دیر نباشد که بیرق پیروزی را بر قله سعادت برافرازید. بدانید و آگاه باشید که در این راه آرزو و دعای خیر آزادیخواهان جنبش سبز ایران، بدرقه راهتان خواهد بود.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

آخرين سخنان مير حسين تنها شامل كلمه صبر بود ! اما صبر تا زماني كه سكوت جنبش سبز ، ترك هاي نظام را آشكار كند



آخرين سخني كه از مير حسين موسوي نقل شده است كلمه صبر بوده است . تك كلمه اي كه در فرصت زماني چند ثانيه اي كه مير حسين به نسبت آزاد بود و در نهايت زيركي و سياست ادا شد . صبر !  بيانگر كاري بود كه جنبش سبز مي بايست در دو سه ماه آينده انجام مي داد . صبر و سكوت . سكوت دوماهه اي كه به سرعت منجر به آشكار شدن شكاف هاي عميق حاكميت گرديد . سكوت دو ماهه اي كه باعث شد گرگ ها به جان هم بيفتند و همديگر را بدرند . اين تازه اول ماجراست و  در روز هاي آينده اخبار ترك هاي رو به گسترش نظام از اين هم گسترده تر خواهد شد . نكته مهم اين است كه در روز هاي آينده و با توجه به تغييرات وسيعي كه در پيش است حصر و عدم ارتباط  مير حسين و كروبي به شدت تشديد خواهد شد و جنبش سبز مي بايست مستقلا براي اتخاذ تاكتيك مناسب جهت انتخاب زمان پايان صبر و سكوت و اتخاذ تصميمات عملگرايانه تصميم گيري كند . فرصت استفاده از هيجانات و شور و نشاطي كه از رفتن احمدي نژاد و يا بازداشت نزديكان وي در جامعه ايجاد مي شود را نبايد به راحتي از دست داد . رفتن احتمالي احمدي نژاد اولين خواست جنبش سبز بود و بايد پس از اين اتفاق دوباره فعال شد ، دوباره خودنمايي كرد و آزادي را فرياد زد تا به خواست هاي بعدي خود برسيم انشاءالله .

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

در صورت اعلام خبر بركناري احمدي نژاد جهت ابراز شادي به خيابان ها مي آييم و تا اطلاع ثانوي مي مانيم




علاقه احمدي نژاد به ارائه كاراكتري خاص از خود موجب گشته است كه حركات وي به سادگي قابل پيشبيني باشند .به عنوان مثال وي تاكنون به هيچ عنوان از حمايت از نزديكان خود دست نكشيده است حتي اگر به مانند روز مشخص باشد كه اين ها خلاف كارند . در ماجراي كردان و يا فساد مالي رحيمي احمدي نژاد تا لحظه آخر از ايشان حمايت كرد و ميكند . همچنين وي ايده مخالف را حداقل در دولت خود به هيچ عنوان تحمل نمي كند . شاهد اين ادعا ليست بلند بالاي وزراي اخراجي دولت وي است كه جملگي نه به دليل كم كاري بلكه به دليل احساس عدم همراهي مطلق اخراج شده اند  . اما اينك به نظر مي رسد كه لابي ساير جريان هاي اصول گرا با محوريت محسن رضايي و حداد عادل توانسته اند دست بالاتر را در بيت رهبري به خود اختصاص دهند . حملات شديد به مشايي و دستگيري چندين نفر از نزديكان وي (مسلما اين توانايي در سازمان اطلاعات سپاه وجود دارد كه با اعترافات به دست آمده از بازداشت شدگان قضيه احمدي نژاد را وارد فاز ديگري نمايد ) ، همچنين اصرار احمدي نژاد بر بركناري مصلحي ، بازگرداندن معاونت بركنار شده و استفاده از پتانسيل اين وزارت در جهت اهداف خود و مخالفت رهبري با اين بركناري دعواي قدرت را وارد مرحله تازه و كوتاهي نموده است و مسلما اين ناپايداري مدت زيادي به طول نخواهد انجاميد . رويه گذشته احمدي نژاد بر اين مطلب صحه مي گذارد كه احتمال مصالحه بر سر مصلحي بسيار كمرنگ است و دستگيري نزديكان مشايي نيز حكايت از حمله تمام قامت و عريان اصول گرايان مخالف احمدي نژاد به وي دارد.   با توجه به قرائن و اخبار رسيده و مطالب بالا احتمال بركناري احمدي نژاد طي ساعات و روزهاي آينده قوت گرفته است . سكوت جنبش سبز در اين دو سه ماه بسيار مثبت بوده و مانع اتحاد مجدد اصول گرايان شده است اما با اعلام بركناري احمدي نژاد دليلي براي ادامه اين سكوت وجود ندارد . بايد جمهوري اسلامي متوجه اين موضوع شود كه در دولت آينده نمي تواند سبز ها را ناديده بگيرد . پس از اعلام خبر بركناري احمدي نژاد براي ابراز شادي هم كه شده بايد به خيابان ها بياييم ، با پخش شيريني سايرين را مطلع و شيرين كام كنيم و تا اطلاع بعدي و قدمي از سوي حكومت (به عنوان مثال رفع حصر موسوي و كروبي و يا آزادي برادران و خواهران زنداني) در خيابان بمانيم .