۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

احمدی نژاد جان تنها این تپه مانده ! سال آخری این تپه را هم گل کاری بفرما و بعد برو !




می دونم خودت رو به خریت زدی و در واقع نیستی . اگه ایران تو این سی سال دو سیاستمدار به خودش دیده باشه ، اولیش اکبر کوسه هست و دومیش محمود شپشو . خودت رو دست کم نگیر . تو این هفت هشت سال کمتر تپه ای از گل کاریت در امان بوده . این همه بیش فعالی از همه بر نمی آید . البته از حق نگذریم گل کاری های خوب هم کم نداشتی . چه کسی می تونست این همه آخوند ها رو خوار و ذلیل کنه و رسما از حکومت بندازشون بیرون و هر روز محدودترشون کنه ؟ چه کسی جرات داشت که سوخت رو سهمیه بندی کنه و جلوی قاچاق ملیون ها لیتر بنزین رو به خارج بگیره ؟ چه کسی به مخیله اش خطور می کرد که یک بار برای همیشه اقتصاد ایران رو از شر سوبسید های نفتی نجات بده ؟ درسته که همه رو در زمان اشتباه ولی به هر حال انجام دادی . یک کار دیگه هم مونده . این یکی رو هم انجام بده و بعد برو ! شاید رایی هم برای مشایی جون و فرقه انحرافی اش جمع شد . طرحش هم آماده است و مدت هاست که خاک می خورد و فقط به آدم احمق و تخم گنده ای مثل تو نیاز دارد تا اجراییش کند . بیا و تو یه طرح ضربتی در مدت یکی دو هفته هر چی افغانی تو ایران هست رو بریز تو افغانستان ! برای این کار باید امکانات کشور بسیج بشن . بیرون کردن سه ملیون نفر تو نیم ماه کار کمی نیست ، و حتما دولت افغانستان اعتراض خواهد کرد . احتمالا فحش و فضاحت هم زیاد خواهی شنید ولی به تخمت ! فوقش مقام معظم میاد و تو یه خطبه خواهان این میشه که با همسایگان مسلمان افغانی به صورت انسانی و قانونی برخورد بشه . ولش کن ... بعد از خطبه هم یکی دو هفته دیگه فرصت خواهی داشت . اگه بتونی این طرح رو تو کمتر از دو هفته و با تلفات زیر چهار رقم (زیر نیم درصد) اجرا کنی مطمئن باش که خطر زیادی تهدیدت نمی کنه . از برداشتن سوبسید بنزین و نون که خطرناک تر نیست . فوقش یه استیضاح نیم بند و یه پوزش و یه فرصت دیگه برای به سخره گرفتن مجلس ، فوقش قول می دی که به صورت قانونی به وضعیت افغانی هایی که حالا اون ور مرزن رسیدگی کنی . قولم که بلانسبت مثل بادی می مونه که برای عوض کردن فضا خارج می شود . عوضش دیگه این سه ملیون افغانی اون ور مرزن ! جان تو بیا و این یکی تپه را هم گل کاری بکن و بعد برو . این همه فحش خوردی دو سه تا هم روش . کلی می تونی با این کارت خبر ساز بشی . می تونی در صدر اخبار قرار بگیری . حتی می تونی این سه ملیون مرد و زن و بچه رو نیروی کار فرض کنی و اعلام کنی که سه ملیون فرصت شغلی ایجاد کرده ای و سه ملیون رای اضافه برای مشایی بخری . یه کم رو این پیشنهاد فکر کن . پیشنهاد خوبیه و اجراش فقط از کسی مثل تو بر میاد که در عین باهوشی خود را به احمقی زده است

۱۳۹۱ خرداد ۲۷, شنبه

در خواست از فرزندان میر حسین موسوی:در دیدار بعدی از وی بپرسید که آیا شورای هماهنگی راه سبز امید را به عنوان نماینده خود به رسمیت میشناسد؟



مدت هاست  که از حصر میر حسین موسوی می گذرد .پس از قطع ارتباط میر حسین با مردم ، جنبش سبز هیچ گاه نتوانسته است به مانند سابق به کنش بپردازد .  یکی از عوامل این امر به اعتقاد برخی از دوستداران این جنبش وجود شورای هماهنگی راه سبز امید است که از طرفی خود را نماینده میر حسین موسوی میداند و از طرف دیگر با فراخوان های بد موقع و اشتباه ، عدم انعطاف در تاکتیک ها ،عدم تحرک جدی در جهت برقراری ارتباط موثر با مردم درون ایران، عدم فعالیت در زمینه سازمان دهی و ایجاد رویش در نیروها و ... موجبات پژمرده شدن این جنبش را فراهم آورده است . سوال مهمی که این وسط بدون پاسخ مانده است این است که آیا میر حسین موسوی از وجود این شورا اطلاع دارد و آن ها را نماینده خود می داند و عملکردشان را تایید می کند ؟
این سوال بسیار مهمی است و پاسخ میر حسین مشخص خواهد کرد که آیا در کم کاری ها و اشتباهات فاحش شورای هماهنگی راه سبز امید عمدی در کار بوده است و اعضای این شورا خائنین به خون مردم این سرزمین و عامل جمهوری اسلامی هستند ؟ و یا این که مواضع و رفتار این شورا صرفا یک سری اشتباهات رهبری است .

۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

جنبش سبز هنوز زنده است چون ما هنوز زنده ایم



سه سال گذشت ، دوست داشتنی که سه ساله شده باشد لاجرم عشق است . و عشق تا زمان زنده ماندن عاشق و معشوق زنده می ماند و هیچ گاه نمیمیرد. عاشق که یک ملت هفتاد ملیونی است و معشوق که کشوری سوخته در چنگال بی تدبیری عده ای بیخرد ا.
عشق به مانند شمعی است که اگر روشن شد ، می سوزد و میسوزاند اما تا به وصال نرسد هیچ گاه خاموش نمی شود . شاید شعله اش در طوفان حوادث زمانه کمرنگ شود اما شعله ، شعله میماند . روشن کردن این شمع کار هر کسی نیست . چه بسا بسیاری که در آرزوی تجربه عشق عمری تلف کرده اند و در آرزوی آن مانده اند.
پس همین که بعد از سی سال جنبش سبز توانسته است عشق و امید به ساختن دوباره کشور را در دل این مردم زنده کند ، موجب همراه شدن بسیاری چون من که مدت ها بود عشق را از یاد برده بودند شود را دوست می دارم و می پرستم . فرصت عاشقی ، فرصتی است که نصیب هر کس نمی شود . عشق با وصال کامل می شود اما حتما نباید با وصال همراه باشد تا لذت بخش گردد ، مسیر رسیدن نیز بسیار چشم نواز و دلپذیر است
امشب سالگرد شروع یک خواستن و یک دوست داشتن چند ده ملیونی است که بعد از سه سال من از آن به "عشق سبز" و نه جنبش سبز یاد می کنم . یادش گرامی و خاطرش جاویدان . به امید وصالش اما به سلامتی یاد و فراقش که چقدر شیرین و روحیه بخش است و خون را در رگ های انسان به گردش در می آورد

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۵, جمعه

اشکال از خزعلی ها نیست، اشکال از ماست که همچنان منتظریم یک اسلام گرا برایمان آزادی به سبک غرب بیاورد


این جمله را ساکنین ایران بارها شنیده اند ، مواظب باشید زمانی که عوامل فراری سلطنت طلب و منافقین برای شما هورا می کشد در حال گل زدن به دروازه خودی هستید . جملاتی که بارها از زبان آیت الله خامنه ای و همفکران وی شنیده شده است . جمله ای خنثی و بدون تاثیر که برای فعالین آزادیخواه درون ایران  بی معنی است . ایرانیان خارج از کشور که هنوز به کشور عشق می ورزند و نسبت به اتفاقات درون ایران حساس هستند اولا همگی سلطنت طلب و منافق نیستند (و از این درگذریم که این دو اصطلاح در حال از دست دادن بار منفی سابق هستند ) و در ثانی همپوشانی عقاید مسئله عجیب و اشتباهی نیست . خارج نشینان ایرانی هستند ، بیگانه نیستند و حق دارند به تعریف و تشویق هم فکران خود در داخل بپردازند. اما اگر آیت الله خامنه ای و اطرافیان از اندکی هوش بیشتر برخوردار بودند و جمله فوق را به شکلی دیگر بیان می کردند که اندکی چاشنی واقعیت نیز به همراه داشته باشد شاید تاثیر بیشتری بر فعالین درون کشور می گذاشتند و می توانستند موجبات انشقاق داخل نشینان و خارج نشینان را بهتر فراهم آورند . اگر چنین مفهومی را کار می کردند : " مراقب باشید عوامل سلطنت طلب و منافقین تنها زمانی برای شما هورا خواهند کشید که دقیقا در راستای اهداف آن ها عمل کنید . پس به این ها دل نبندید ، اهمیت ندهید ، پشتوانه نسازید و بزرگ نکنید که کافی است قدمی بر خلاف میل آن ها بردارید، نظری بر خلاف نظر آن ها بگویید تا یک شبه شما را از عرش اعلی به زمین گرم بکوبند"
عبارت دوم دور از واقعیت نیست و تاثیر مخرب تری نسبت به فرم اول خواهد داشت . اما چرا چنین واقعیت تلخی شکل گرفته است ؟

۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

اختلاف مخالفین جمهوری اسلامی از جنس همان چهار نفری است که رفتند انگور بخرند !

گویند که در قرعه کشی بانک ملی 10 دلار به صورت مشترک به چهار نفر ایرانی ، آمریکایی ، فرانسوی  ، آلمانی  رسید . این چهار تا دوست هم به سرعت ده دلار رو از بانک گرفتند و سوار بر موتور به سمت بازار رفتند . در بازار ایرانی به دوستانش گفت که من هوس انگور کرده ام که میوه ای بسیار لذیذ است و آب خوشمزه ای دارد . آمریکایی اخماش رو تو هم کرد گفت : نو نو ! آی هو ا نیو فروت فور یو . وی میک واین فرام ایت . ایتس گراپس ! فرانسوی که تا حالا اسم انگور و گراپس به گوشش نخورده بود گفت که ده دلار رو بدن و رایسین بگیرن و حتما حدس زده اید که رفیق آلمانی هم تقاضای ترابن نمود . خلاصه کم کم اختلاف نظر شکل جدی تری به خود گرفت و کار به زد و خورد و بزن بزن کشید. در همین حال مرد پیری با ریش های دراز و عینک دودی که از عرض خیابان می گذشت به آن ها رسید و گفت : ای عزیزان !! شما هم که مثل اپوزسیون جمهوری اسلامی دچار مشکل زبان نفهمی هستید . هر چهار نفر یک میوه می خواهید و یک مقصود در سر می پرورانید . چهار دوست سابق این جمله که شنیدند ، ده دلاری وانهاده ، جامه ها بدریدند و سر بر بیابان نهادند . چند دقیقه بعد مردی انگلیسی از راه رسید و ده دلاری مچاله شده را از روی زمین برداشت و با آن عصاره مانده انگور خرید و خنده ها بزد.


۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

ماحصل سال نود برای جنبش سبز چه بود ؟ سال نود ویک چه وقایعی را انتظار می کشیم؟

 وقایع سال نود را از دو نگاه می توان بررسی کرد :
 نگاه اول نگاه درون گراست . جنبش آزادیخواهانه مردم ایران چقدر توانست در جهت رسیدن به اهداف خود تلاش کند ؟ اگر پاسخ در چهارچوب کادرسازی ، شرکت و شکل دهی به نافرمانی های مدنی ، گسترش و تعمیق ارتباط با بدنه جامعه و ... باشد پاسخ چندان دندان گیر نیست .اما اگر از دید حاکمیت نیز پرسیده شود که حاکمیت چقدر توانست در این سال شکاف میان ملت و دولت را پر کند ؟ چقدر توانست مشروعیت از دست رفته اش را بازسازی کند ؟ نه تنها پاسخ دندان گیر نیست بلکه می توان گفت که ریزش دندان های جمهوری اسلامی شدید تر هم شده است . به نظر می رسد که مبارزه نیروهای آزادیخواه و جمهوری اسلامی به یک نقطه تعادل و فرسایشی رسیده است و در ادامه هیچ کدام از طرفین قادر به تحرک آنچنانی به نفع جبهه خودی نیست .
نگاه دوم نگاهی برون گراست . تحولات بین المللی تا چه حد توانسته است جمهوری اسلامی را ناتوان کند ؟ پاسخ به این سوال مثبت است . ساختار های اقتصادی در سال نود به شدت تحت فشار قرار گرفته اند و رو به نابودی هستند . همچنین خطر حمله نظامی جمهوری اسلامی را به شدت تهدید می کند . این وضعیت جمهوری اسلامی را هر روز به لبه پرتگاه نزدیک تر می کند . و این رژیم به زودی مجبور خواهد شد که یا بازی قمار و انتحار مبارزه و ماندن تا آخرین لحظه را انتخاب کند، یا وارد معامله بزرگ با غرب شود و یا با دادن امتیازاتی مردم و بدنه اجتماعی را با خود همراه کند .
انتخاب مسیر اول از سوی حاکمیت احتمالا منجر به رویارویی سخت میان غرب و ایران خواهد شد و در این صورت نقش جنبش بیشتر نظاره تا زمان ضربه اول خواهد بود . و پیش بینی شرایط پس از آن بسیار سخت است.
انتخاب حالت دوم بدترین شرایط ممکن را پیش روی مردم ایران خواهد گذاشت . حالتی که با نامه نگاری های اوباما و خامنه ای کلید خورده است. رژیم بر سر برنامه هسته ای به توافقاتی با غرب می رسد . برنامه هسته ای متوقف می شود و متعاقب آن غرب چشمش را بر روی سرکوب داخلی خواهد بست . فردای معامله بزرگ روزهای سخت باقی مانده نیروهای آزادیخواه درون ایران شروع خواهد شد . جمهوری اسلامی تلاش خواهد کرد در فرصت به دست آمده به سرعت باقی مانده عناصر بی بصیرت ، متمایل به سبز ، فعالین فرهنگی سیاسی و ... کلیه عناصری که ممکن است زمانی موی دماغش شوند را کنسل کند . در این صورت وظیفه فعالین خارج از کشور بسیار سنگین است که اجازه چنین معامله ای را ندهند.
حالت سوم اما بازی پیچیده ایست که یک سوی آن نوید پیروزی و به دست آوردن درصد قابل قبولی از خواسته های جنبش آزادیخواهانه و همچنین جلوگیری از وقوع جنگ خانمان سوز است و در سوی دیگر خطر فریب مردم و غرب در آن واحد و تولید سوپاپ اطمینان و تخلیه حجم انبوه فشار ایجاد شده بدون رسیدن به نتیجه ملموس را به دنبال دارد . در این حالت حاکمیت به دنبال آزادی های محدود اجتماعی و شاید سیاسی ، دلجویی از مردم ، توبیخ و حتی تنبیه عوامل سرکوب ، برکناری احمدی نژاد و همچنین شروع تعاملات سازنده با غرب (و نه تعطیلی برنامه هسته ای )... خواهد رفت که با تقویت و تحکیم پایگاه اجتماعی و بین المللی خود خطر حمله نظامی را به حداقل برساند. و اما این که در برابر این بازی احتمالی حکومت چه روشی می بایست در پیش گرفت . و آیا می توان در این کنش و واکنش به رسیدن به قسمتی از اهداف امیدوار بود و یا به صورت کامل آن را کنار گذاشت و در انتظار جنگ نشست ؟ به هر رو می بایست فعالانه در مورد حالات مختلف و نحوه واکنش بحث کرد ، پیشنهادات مختلف ارائه شود .وگرنه منفعلانه با وقایع پیش رو مواجه خواهیم شد و فرصت های احتمالی را از دست خواهیم داد.

خلاصه این که به نظر می رسد سال نود و یک سال نتیجه گیری است. یا حکومت و مردم نتیجه گسست و تضاد شدید را خواهند دید و ایران صحنه جنگ خواهد شد و احتمالا پس ازپرداخت بهایی سنگین جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد ، یا حکومت معامله بزرگ و کثیف خود را انجام خواهد داد و در موضع برتر قرار خواهد گرفت و یا حالت سوم اتفاق خواهد افتاد . آینده نه چندان دور پاسخ این سوال را که احتمالا حالت اول است را خواهد داد .

۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سه‌شنبه

موضوعات داغ روز لینک های بالاترین را نابود کرده اند


حد نصاب لینک های اجتماعی و سیاسی به طرز نامعقولی بالا رفته اند . با ادامه این وضع تنها لینک هایی داغ می شوند که در موضوعات داغ ارسال شده باشند . اما چرا این اتفاق افتاده است ؟ مطابق تعریف بالاترین موضوع داغ به هر خبری که به صورت موقت مهم شده باشد اطلاق می شود . در نتیجه روزانه شاهد موضوعات داغ بسیاری هستیم که موجب داغ شدن لینک های مرتبط می شوند و حاصل افزایش لینک های سیاسی و اجتماعی فرستاده شده موضوع داغ در صفحه اصلی است . سیستم خودکار بالاترین هم به علت کاهش لینک ها در موضوعات دیگر حد نصاب این لینک ها را هر روز بالا و بالاتر می برد تا به جایی که به وضعیت امروز رسیده ایم و دیگر لینک های خوب و تحلیلی را در صفحه اول نمیبینیم. جهت حل این مشکل سه راه کار پیشنهاد می گردد. در این پیشنهاد ها سعی شده است از روش های قهرآلود پرهیز شده باشد  :
1-      به نظر میرسد میبایست در تعریف موضوع داغ تجدید نظر صورت گیرد ، به عنوان مثال این تعریف : موضوع داغ به خبری اطلاق میشود که به صورت موقت مهم شده باشند و همچنین به عنوان تیتر یک یا دو در چند رسانه معتبر کار شده باشد .
2-      لینک های ارسال شده در موضوعات داغ عموما تکراری هستند . می توان سایر لینک های تکراری را فیلتر نمود و تنها به اولین لینک ارسالی (و یا لینکی که از اولین سایت تولید کننده خبر ارسال شده است) اجازه مشاهده در صفحه موضوع داغ داد . در صورتی که در فرصت دو ساعته ده لینک غیر مشابه در موضوع داغ ارسال نشد ، موضوع داغ حذف گردد . نتیجه این کار این است که اولا اشتیاق کاربران برای ارسال لینک خبری مشابه در موضوع داغ فروکش خواهد کرد و دوما موضوعات داغ زمانی ایجاد خواهند شد که لینک های متنوع در مورد خبر وجود داشته باشد .
3-      گزینه ای با نام "این لینک تحلیل است" در زیر لینک های سیاسی و اجتماعی اضافه شود . در صورتی که توسط کاربر این گزینه تیک بخورد ، لینک مذکور با هفتاد یا هشتاد درصد حد نصاب معمول لینک های اجتماعی یا سیاسی داغ شود . و البته تیک خوردن اشتباه این گزینه با مجازات روبرو شود . این کار موجب میشود که لینک های تحلیلی شانس بیشتری برای داغ شدن پیدا کنند
  

۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه

آیا حکومت تمامی فضای مجازی را تسخیر کرده است و یا ما این قدر احمقیم ؟

تمام فضای مجازی پر شده است از حمله و یا دفاع از رای دادن و یا ندادن خاتمی ! جهت گیری اخبار به نحو شگفت آوری در جهتی است که موضوع تحریم انتخابات و رای ندادن مردم تحت تاثیر قرار گرفته است

رای دادن خاتمی بجا و شایسته بود


می گویند که خاتمی رای داده است و حتما از فرداست که سیل حملات نسبت به وی آغاز شود . وی را متهم به خیانت خواهند کرد و به همین بهانه جنبش سبز و اصلاح طلب ها را زیر سوال خواهند برد . همان چیزی که خواست حکومت است . خطر خاتمی برای حکومت از تمامی اشخاص دیگر بیشتر است چرا که از معدود صداهایی است که هنوز خاموش ، خفه ، زندان و حصر نشده است . این حملات همان چیزی است که حاکمیت می خواهد . این آرزوی حاکمیت است که خاتمی در چشم افکار عمومی تخریب شود .
اما برای قضاوت در مورد خاتمی می بایست جایگاه عمل وی را مورد توجه قرار داد . خاتمی در جایگاه یک نیرو نزدیک به کاست قدرت اما در خدمت جنبش سبز به فعالیت می پردازد . بنا براین رفتار وی متفاوت است یک اپوزسیون که در خارج از کشور به کنش می پردازد و یا یک عضو جنبش سبز در داخل که به قیمت حذف صدایش تمام قد در برابر رژیم ایستاده است. این آرزوی حکومت است که به نحوی خاتمی را به طور کامل حذف نماید ، خود را نجات دهد . به همین دلیل است که همواره بازوی رسانه ای جمهوری اسلامی سعی در سوق دادن وی به سمت لایه های خارجی تر حکومت و سر انجام حذف وی دارد . اما خاتمی با هوشمندی خاص تا کنون در برابر این  حملات مقاومت کرده است . چرا که کمکی که وی با ایفای نقش فعلی به جنبش آزادیخواهی مردم ایران می کند بسیار زیادتر از حالتی است که وی در نقش یک اپوزسیون تمام عیار ظاهر شود . خاتمی به خوبی می دانست که چنین رای دادنی وی را به کلی از چشم مردم خواهد انداخت . اما چرا چنین چاقویی در شکم خود فرو کرد ؟ من در رای دادن خاتمی شجاعتی می بینم که تنها از یک  انسان بزرگ بر می آید . می دانی که حکومت هیچ گاه تو را خودی حساب نخواهد کرد و می دانی که رای دادنت احتمالا نابودی تمامی محبوبیتت را به دنبال دارد اما رای می دهی تا صدای مردم در حاکمیت حفظ شود.


۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

حرکتی هوشمندانه از جانب شورای هماهنگی راه سبز امید ؟ حضور در خیابان در 11 اسفند و خانه نشینی در 12 اسفند !


این ایده هوشمندانه به نظر می رسد. 1- این ایده فرصت تبلیغ به خیابان آمدن در شب قبل از انتخابات را فعالین جنبش سبز می دهد و جامعه را نسبت به این حضور و دنبال نمودن اخبار حساس و آگاه می کند 2- این تبلیغ حکومت را نسبت به اعتراضات احتمالی در 12 اسفند هوشیار نمی کند و احتمالا موجب تغییر برنامه ریزی شده در آرایش نیروهای امنیتی (که بالغ بر نود درصد آن ها در حوزه های رای گیری مستقر هستند نخواهد شد ) در این روز نخواهد شد 3-  طی روز ها و آخرین ساعات پایانی مانده به انتخابات می توان براوردی از میزان اقبال عمومی به دست آورد و آن گاه بر روی این مسئله مهم و استراتژیک تصمیم گیری کرد که آیا با توجه به شرایط بهتر است روز 12 اسفند را مردم در خانه بمانند و یا با استفاده از درگیری غالب نیروهای امنیتی در حوزه های رای گیری به خیابان آمده و چند نقطه و میدان مهم را فتح کنند و بمانند . 4- در هر دو حالت جنبش آزادیخواهی مردم ایران پیروز است  اگر این نتیجه حاصل آید که توان حضور در خیابان را نداریم و مردم در روز انتخابات در خانه بمانند و بتوان سکوت مرگ آور را بر شهر ها حاکم کرد پیام واضح و روشنی برای گوش های کر حاکمیت فرستاده خواهد شد ، و اگر اقبال عمومی بالا بود و تصمیم بر آمدن به خیابان گرفته شد می توان امیدوار بود که بتوان از خالی بودن خیابان ها از نیروهای امنیتی استفاده کرد و جمعیت انبوهی را که در صورت عدم حضور جدی نیروهای امنیتی به سرعت به تعداد آن ها اضافه می شود را به خیابان آورد و چند میدان مهم را تا آن جا که بتوان فتح نمود و نگه داشت . آن گاه باید تظاهرات را هر روز تا چهارشنبه سوری کش داد و با اندکی شانس و اقبال روز چهارشنبه سوری را تبدیل به روز اعتراض فراگیر در تمام کشور نمود .

۱۳۹۰ اسفند ۳, چهارشنبه

پشنهادی قاطع و تعیین کننده برای فلج نمودن ساختارهای اقتصادی در جمهوری اسلامی


شکست در 25 بهمن این پیام را برای جنبش سبز به همراه داشت که از این پس و تا اطلاع ثانوی می بایست از برخورد مستقیم با جمهوری اسلامی و نیروی سرکوب وابسته به آن خود داری کرد . باید به دنبال راه های دیگری مبتنی بر نافرمانی مدنی و در جهت فروپاشی ساختارها و ستون های اقتصادی و اجتماعی نگه دارنده سازه جمهوری اسلامی بود . باید تنه این درخت را به شکلی موثر و ملموس تکان داد و آن گاه به انتظار فرو افتادن میوه ها نشست .
تمامی ساختار های اقتصادی شامل ادارات ، صنایع ، تجار، و به طور غیر مستقیم ساختار های غیر اقتصادی مانند ارگان های نظامی ، مدیریتی و ... برای ادامه حیات به پول نیازمندند . اگر پول را به مانند خون در کالبد جمهوری اسلامی در نظر بگیریم ، لابد بانک ها رگ های انتقال دهنده آن هستند . اگر بتوان به نحوی موجب انسداد این رگ ها را فراهم آورد و جلوی انتقال موثر پول در ساختار های اقتصادی را گرفت می توان انتظار داشت در کمترین زمان شورش ها و اعتراضات گسترده در تمامی سطوح جامعه شکل گیرد .
اما چطور می توان بانک ها را به شکلی موثر از کار انداخت ؟
1-      به عنوان مثال استان تهران را در نظربگیریم . در این استان چیزی در حدود 3000 بانک وجود دارد (عدد تخمینی) این سه هزار بانک وظیفه فراهم آورن گردش مالی مورد نیاز برای ادامه حیات جمهوری اسلامی را بر عهده دارند .
2-      جمعیت استان تهران در روز چیزی در حدود پانزده ملیون نفر است . برای اجرای طرح به مشارکت حداقل یک ملیون نفر نیاز است یعنی به تنها شش درصد جمعیت این استان .
3-      باید با انجام تبلیغات موثر شهروندان را تشویق کرد به منظور شکستن کمر جمهوری اسلامی در بازه مشخص یک هفته ای و با حضور فیزیکی در بانک ها روزانه حداقل دو پرداخت و یا دریافت پول انجام دهند .
4-      باید کارکنان بانک ها را نیز تشویق به شرکت در این نافرمانی مدنی نمود و از آن ها درخواست نمود در این بازه با حداقل کارکرد به فعالیت بپردازند .
5-      اگر یک ملیون نفر در این طرح شرکت کنند روزانه دو ملیون مراجعه اضافه به هر بانک خواهیم داشت یعنی به طور متوسط هر بانک 650 الی 700 مراجعه اضافه خواهد داشت که با توجه به این که بانک ها در حالت عادی نیز با حداکثر ظرفیت مشغول به کارند ، امکان سرویس دهی به این تعداد به هیچ وجه امکان ندارد . هر باجه دار به طور متوسط روزانه به بین صد الی صد و پنجاه نفر سرویس می دهد و 650 نفر اضافه بار به طور قاطع تمامی بانک ها را از کار خواهد انداخت .
6-      همزمان با حضور فیزیکی مردم می بایست با حملات اینترنتی ، سایت های خدمات آنلاین بانک ها را نیز از کار انداخت .
7-      این طرح هیچ گونه خطر جانی برای شرکت کنندگان نخواهد داشت و می توان بر روی تمامی اقشار ، زنان ، نوجوان و ... برای همکاری حساب کرد .
8-      نکته مهم در اجرای این طرح این است که حداقل از یک ماه قبل اقدام به انجام تبلیغات موثر نمود ، این تبلیغات می بایست از تبلیغات اینترنتی فراتر رفته و به تلوزیون های ماهواره ای و حتی سایت های جمهوری اسلامی (به بهانه مخالفت با این اقدام) کشانده شود . به عنوان یک پیشنهاد بازه 25 خرداد الی 2 تیر پیشنهاد می گردد .
ادامه دادن این طرح به مدت محدود به سرعت تمامی ساختار های اقتصادی را از کار خواهد انداخت و حکومت را وادار خواهد ساخت  از موضع قدرت پایین آمده و مجبور به دادن امتیاز می شود . چه بسا شاه ماهی های بزرگتری هم بتوان از این پروژه نافرمانی مدنی برداشت کرد .

۱۳۹۰ بهمن ۲۸, جمعه

شاید حلقه گمشده جنبش سبز تعریف نشدن اهداف تاکتیکی منجر به پیروزی های جزیی برای این جنبش است


جنبش سبز از زمان شکل گیری با فراز و فرود های زیادی دست به گریبان بوده است . این جنبش تاکنون نتوانسته است به هدفی که دنبال می کند (ایجاد تغییر عمده در سیستم حکومتی در راستای احقاق حقوق مردم) جامعه عمل بپوشاند . طولانی شدن پروسه مبارزه موجب شده است که ابتکارات برای باز نمودن بن بست حاصله به حداقل رسیده و این جنبش دچار تکرار در تاکتیک های خود گردد . این تکرار موجب می گردد که برنامه های اعلام شده بدون هدف باشند و تنها موجب به هدر رفتن سرمایه های این حرکت و پاشیدن بذر ناامیدی گردد . به نظر میرسد که از این پس نباید هیچ حرکتی بدون هدف انجام شود . برنامه های تاکتیکی ممکن است هیچ ارتباط مستقیمی با هدف نهایی جنبش سبز نداشته باشند اما چون می توانند حاوی امتیازاتی برای مردم ایران باشند و به خصوص موجب رشد ارتباطات در دنیای حقیقی و همچنین تزریق امید و روحیه به بدنه جنبش گردند از اهمیت بالایی برخوردارند . 
یکی از موارد مفقوده توجه به رویداد های محلی است . رویداد هایی که می توان با استفاده از ابزار حضور مردم به نتایج ملموس رسید . به عنوان مثال ما در تهران با آلودگی هوا مواجه هستیم،در شیراز با از بین رفتن تدریجی تخت جمشید، در اصفهان با تاثیر نامطلوب مترو بر آثار باستانی ، در آذربایجان با نابودی دریاچه ارومیه و ... چه تجمعاتی می توان در این راستا ترتیب داد که هیچ خطری متوجه افراد شرکت کننده متصور نباشد ؟ هدف چنین تجمعاتی را می توان انتقال واکنش های مدنی از سطح مجازی به دنیای حقیقی و همچنین آشنا شدن کنشگران آزادیخواه با یکدیگر تعریف نمود . به عنوان مثال در شیراز می توان طی یک فراخوان از تمامی مردم استان فارس دعوت نمود در یک روز خاص با مراجعه به تخت جمشید به تمیز نمودن تمامی محوطه این اثر باستانی اقدام نمایند ، و یا در آذربایجان از مردم تقاضا کرد که در فلان روز به کنار دریاچه ارومیه رفته و قایق های کاغذی کوچکی ساخته و به نشانه همدردی با این دریاچه به آب بیندازند ! و... پیروزی در چنین اقدامات کوچکی و رسیدن به اهداف تعریف شده تضمین شده است و شیرینی آن به کام تمام مردم ایران خواهد بود . اگر بتوان هر هفته در یک نقطه از ایران چنین مراسم در ظاهر کاملا غیر سیاسی (اما در باطن همه می دانند سازماندهی شده توسط جنبش سبز ) برگزار کرد ، به تدریج شاهد انتقال مجدد اعتراضات به سطح حقیقی خواهیم بود . به صورت خلاصه تعریف اهداف تاکتیکی کوچک و کسب پیروزی در چنین وقایعی موجب گسترش پایگاه جنبش آزادیخواهی مردم ایران در زمان هایی است که بهانه و انگیزه ای در جامعه برای یک اعتراض گسترده وجود ندارد .

۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

آقایان سیاستمدار! امروز برای یک بار هم که شده ، برای ایران هم که شده ، به فکر اتحاد باشید

امروز خطر جنگ ، تحریم ، قحطی ، تجزیه بیش از هر زمانی ایران را تهدید می کند . ما برای دفع این بلایا نیامند تمامی امکانات و ابزار اپوزسیون هستیم . تمامی این ابزار می بایست به صورت آگاهانه در خدمت جنبش آزادیخواهانه ایران با هر اسم و هر رنگی قرار بگیرد .
1-      ما نیاز به قدرت بسیج تشکیلاتی جنبش سبز داریم . جنبش سبزکماکان دارای توان به خیابان آوردن مردم است و می بایست در زمان مقتضی (و نه هر وقت و نه بدون هدف ) از این توان استفاده نمود .
2-      ما نیاز به توان فکری جنبش سبز برای ادامه مسیر هستیم . رهبران و متفکرین جنبش سبز چه آن ها که در ایران هستند و چه آن ها که به خارج از کشور رفته اند ، نزدیک ترین ارتباط را با درون ایران دارند و می توانند روشن ترین و بهترین تصویر را از آن چه واقعا درون ایران می گذرد بیان نمایند.
3-      ما به شخصیت کاریزمای رضا پهلوی نیاز داریم . در غیاب و حصر رهبران جنبش سبز و حتی در حضور آن ها ، رضا پهلوی از آن چنان جذبه فردی برخوردار است که بتواند  سهم بیشتر در ادامه راه بازی کند .
4-      امروزه تلوزیون مهمترین رسانه برای ارتباط با عامه مردم است . ما به توان رسانه ای مشروطه خواهان و مجاهدین نیاز داریم  اگر این توان رسانه ای به صورت آگاهانه ، متحد و هدفمند در اختیار گروه متحد اپوزسیون قرار بگیرد .
5-      ما در مقاطعی نیازمند توان نظامی و اطلاعاتی مجاهدین خواهیم بود . تمام مراحل نبرد با یک دیکتاتوری مسالمت آمیز نخواهد بود و جنبش آزادیخواهانه ایران نیازمند بازوی نظامی است که در برخی شرایط خاص به صورت هدفمند از آن استفاده کند .
6-      ما نیاز به پروپاگاندای تبلیغاتی کمونیست  ها و چپ گراهای سابق داریم . بسیاری از این ها امروز در قامت آزادیخواهانی تمام عیار قد برافراشته اند . اما همچنان از توان و قدرت قلم و بیان سابق برخوردارند . فراموش نکنیم که همین پروپاگاندای کمونیست ها بود که شاه سابق را به خاک سیاه نشاند.  
 در صورت اتحاد ما بین تمامی گروه های مخالف جمهوری اسلامی ، رسیدن به هدف چندان دور نیست . به شرطی که برای مدت کوتاهی هم که شده اختلافات به کناری گذاشته شوند و تمامی امکانات صادقانه در خدمت مردم ایران گذاشته شود.