۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

ماحصل سال نود برای جنبش سبز چه بود ؟ سال نود ویک چه وقایعی را انتظار می کشیم؟

 وقایع سال نود را از دو نگاه می توان بررسی کرد :
 نگاه اول نگاه درون گراست . جنبش آزادیخواهانه مردم ایران چقدر توانست در جهت رسیدن به اهداف خود تلاش کند ؟ اگر پاسخ در چهارچوب کادرسازی ، شرکت و شکل دهی به نافرمانی های مدنی ، گسترش و تعمیق ارتباط با بدنه جامعه و ... باشد پاسخ چندان دندان گیر نیست .اما اگر از دید حاکمیت نیز پرسیده شود که حاکمیت چقدر توانست در این سال شکاف میان ملت و دولت را پر کند ؟ چقدر توانست مشروعیت از دست رفته اش را بازسازی کند ؟ نه تنها پاسخ دندان گیر نیست بلکه می توان گفت که ریزش دندان های جمهوری اسلامی شدید تر هم شده است . به نظر می رسد که مبارزه نیروهای آزادیخواه و جمهوری اسلامی به یک نقطه تعادل و فرسایشی رسیده است و در ادامه هیچ کدام از طرفین قادر به تحرک آنچنانی به نفع جبهه خودی نیست .
نگاه دوم نگاهی برون گراست . تحولات بین المللی تا چه حد توانسته است جمهوری اسلامی را ناتوان کند ؟ پاسخ به این سوال مثبت است . ساختار های اقتصادی در سال نود به شدت تحت فشار قرار گرفته اند و رو به نابودی هستند . همچنین خطر حمله نظامی جمهوری اسلامی را به شدت تهدید می کند . این وضعیت جمهوری اسلامی را هر روز به لبه پرتگاه نزدیک تر می کند . و این رژیم به زودی مجبور خواهد شد که یا بازی قمار و انتحار مبارزه و ماندن تا آخرین لحظه را انتخاب کند، یا وارد معامله بزرگ با غرب شود و یا با دادن امتیازاتی مردم و بدنه اجتماعی را با خود همراه کند .
انتخاب مسیر اول از سوی حاکمیت احتمالا منجر به رویارویی سخت میان غرب و ایران خواهد شد و در این صورت نقش جنبش بیشتر نظاره تا زمان ضربه اول خواهد بود . و پیش بینی شرایط پس از آن بسیار سخت است.
انتخاب حالت دوم بدترین شرایط ممکن را پیش روی مردم ایران خواهد گذاشت . حالتی که با نامه نگاری های اوباما و خامنه ای کلید خورده است. رژیم بر سر برنامه هسته ای به توافقاتی با غرب می رسد . برنامه هسته ای متوقف می شود و متعاقب آن غرب چشمش را بر روی سرکوب داخلی خواهد بست . فردای معامله بزرگ روزهای سخت باقی مانده نیروهای آزادیخواه درون ایران شروع خواهد شد . جمهوری اسلامی تلاش خواهد کرد در فرصت به دست آمده به سرعت باقی مانده عناصر بی بصیرت ، متمایل به سبز ، فعالین فرهنگی سیاسی و ... کلیه عناصری که ممکن است زمانی موی دماغش شوند را کنسل کند . در این صورت وظیفه فعالین خارج از کشور بسیار سنگین است که اجازه چنین معامله ای را ندهند.
حالت سوم اما بازی پیچیده ایست که یک سوی آن نوید پیروزی و به دست آوردن درصد قابل قبولی از خواسته های جنبش آزادیخواهانه و همچنین جلوگیری از وقوع جنگ خانمان سوز است و در سوی دیگر خطر فریب مردم و غرب در آن واحد و تولید سوپاپ اطمینان و تخلیه حجم انبوه فشار ایجاد شده بدون رسیدن به نتیجه ملموس را به دنبال دارد . در این حالت حاکمیت به دنبال آزادی های محدود اجتماعی و شاید سیاسی ، دلجویی از مردم ، توبیخ و حتی تنبیه عوامل سرکوب ، برکناری احمدی نژاد و همچنین شروع تعاملات سازنده با غرب (و نه تعطیلی برنامه هسته ای )... خواهد رفت که با تقویت و تحکیم پایگاه اجتماعی و بین المللی خود خطر حمله نظامی را به حداقل برساند. و اما این که در برابر این بازی احتمالی حکومت چه روشی می بایست در پیش گرفت . و آیا می توان در این کنش و واکنش به رسیدن به قسمتی از اهداف امیدوار بود و یا به صورت کامل آن را کنار گذاشت و در انتظار جنگ نشست ؟ به هر رو می بایست فعالانه در مورد حالات مختلف و نحوه واکنش بحث کرد ، پیشنهادات مختلف ارائه شود .وگرنه منفعلانه با وقایع پیش رو مواجه خواهیم شد و فرصت های احتمالی را از دست خواهیم داد.

خلاصه این که به نظر می رسد سال نود و یک سال نتیجه گیری است. یا حکومت و مردم نتیجه گسست و تضاد شدید را خواهند دید و ایران صحنه جنگ خواهد شد و احتمالا پس ازپرداخت بهایی سنگین جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد ، یا حکومت معامله بزرگ و کثیف خود را انجام خواهد داد و در موضع برتر قرار خواهد گرفت و یا حالت سوم اتفاق خواهد افتاد . آینده نه چندان دور پاسخ این سوال را که احتمالا حالت اول است را خواهد داد .

هیچ نظری موجود نیست: